نویسنده : سارا صدریان
منبع : راسخون


 

چکیده

شهریار، شاعر نیرومندی است که با استفاده ی ماهرانه از کلیه ی مشخصات هنری نظم کلاسیک، پا را از دایره ی محدود آن فراتر گذاشته و سنن دیرین نظم کلاسیک را در هم شکسته و در مقیاس وسیعی، از عناصر زبان توده ای و خلقی استفاده نموده است. به این ترتیب در اشعار شهریار می توان ا وج هنر کلاسیک نظامی، اوحدی، حافظ، سلمان ساوجی و غیره را دید.
سادگی و روانی شعر توده ای شهریار، او را به عنوان یک شاعر خلقی از استادان کلاسیک ممتاز می سازد. اشعار وی به عقیده ی اکثر ادبای معاصر ایران، از شاهکارهای شعر و ادب فارسی و آذربایجانی به شمار می رود. وحید دستگردی آثار محمد حسین شهریار را از افتخارات ادب ایران ، احمد بیک آتش دانشمد ترک، او را افتخار ادبیات ترک زبان و استاد ملک الشعرای بهار وی را افتخار ادبیات جهان نامیده است .
به عقیده ی برخی از ادبای ایران در ظرف ششصد سال اخیر؛ یعنی پس از حافظ، شعر شهریار از لحاظ زیبایی و هنر و ایجاز و تأثیر، به ویژه در نوع غزل کم نظیر است . آثار فارسی شهریار در اوزان مختلف عروض و یگانه اثر ترکی وی به نام«حیدر بابایه سلام» در وزن هجا سروده شده و نظم شهریار شامل انواع قصیده، غزل، مثنوی، قطعه، رباعی، مفردات ، شعر آزاد و غیره است.
مقاله ی پیش رو در خصوص « شهریار و شعر ترکی » نگارش یافته است. هدف نویسنده در این نوشتار کوتاه ، پرداختن به تمام گوناگونی ها و جوانب متنوع آثار هنری شهریار نیست؛ بلکه مقصود نگارنده بیان نمونه هایی از آن همه ویژگی ها و قدرت هنری شهریار به عنوان یک شاعر برجسته ی معاصر است و مولانا چه زیبا گفته است که :
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
در این مقاله، نویسنده پس از شرح مختصری از زندگی نامه ی استاد شهریار، به بیان رویکرد استاد به شعر ترکی پرداخته و آنگاه با توضیح ویژگی های زبان شناختی ، به بررسی موضوعات و مضامین اشعار ترکی پرداخته ؛ سپس قالب، وزن و قافیه در اشعار ترکی را مورد توجه قرار داده و آرایه های بدیعی در اشعار ترکی استاد را بررسی کرده و در نتیجه اظهار می دارد که شهریار چون سیمرغ در جایگاهی چندان فراتر از دیگر شاعران هم روزگارانش جای گرفته است که تفوّقش را به معاصران خود حتی بی چشم و چراغ هم می توان دریافت.
کلید واژگان: استاد شهریار، شعر ترکی، حیدر بابایه سلام، نظم کلاسیک، قدرت هنری، ویژگی های زبان شناختی، موضوعات و مضامین، شعر آزاد، وزن و قافیه.

مقدمه

استاد سید محمد حسین شهریار را می توان بزرگ ترین وارث شاعران ایران زمین در دهه های اخیر نامید. جامعیت و ممتاز بودن استاد شهریار در حوزه های مختلف شعر اعم از فارسی و ترکی آذربایجانی ، فضایل اخلاقی و یک دهه حیات پر نشاط همراه با انقلاب اسلامی که استاد از آن به عنوان « جهاد قلمی» یاد کرده است و همچنین شهرت فراوان وی به عنوان محبوب ترین شاعر کشور در نظر خواهی های متعدد – پیش و پس از انقلاب اسلامی – و اشتهار ایشان در جهان و به ویژه کشورهای پیرامون ، ضروری می نماید که نام استاد شهریار و به این طریق شعر معاصر به عنوان یک نوع ادبی که مردمان ایران زمین به آن در جهان اشتهار دارند، همه ساله گرامی داشته شود.
روز بیست و هفتم شهریور هر سال یادآور عروج استاد شهریار است . شاعر بلند نظر جاودانه ای که دل های مشتاقان را اسیر کمند کلام خویش کرد و کلام سحرآمیزش مرزها را درنوردید. (شعر دوست، 1383، : 10) شهریار سیمرغی فراتر از قاف و قافیه بود که زندگی و جهان را با شعر می نگریست. شعر شهریار، مجمو عه ای هماهنگ و دلکش از رنگ و صوت و زندگی است که در هر دم و بازدم ضرباهنگ دل ها را تکرار می کند. آثار ترکی شهریار بخشی از دریای بی کران خلاقیت استاد است . شهریار رکن رکین شعر ترکی آذربایجان است . در روزگاری که شعر و ادب ترکی آذربایجان مورد بی مهری قرار گرفته بود، شهریار به یاری آن شتافت و شور و غوغایی را که در عرصه ی شعر پارسی ایجاد کرده است ، به گستره ی شعر ترکی نیز کشانید و به تعبیر خود، خنجر را به خرما تبدیل کرد. آوازه ی شعرهای ترکی استاد، سال هاست که از حدود سیاسی و جغرافیایی درگذشته و تا همه ی آفاق و انفس رسیده است. منظومه ی «حیدر بابایه سلام» که فرازین قله ی آثار ترکی شهریار به شمار می رود، نه تنها به آثار شاعران ترکی گوی ایران ؛ بلکه در شعر جمهوری آذربایجان ، ترکیه و جمهوری های آسیای میانه هم تأثیر بسیار نهاده است. در مقاله ی حاضر تلاش خواهیم نمود ضمن معرفی شهریار به عنوان درخشان ترین چهره ی شعر معاصر ترکی، توانمندی ایشان را در سرودن شعر ترکی از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم . نویسنده معتقد است که این نوشتار به مثابه ی مشتی از خروار است؛ زیرا برچیدن چند گوهر قیمتی از آن اقیانوس ژرف ناپیدا کران که آکنده از مرواریدهای رنگارنگ است بسی دشوار می نماید .

زندگی نامه استاد شهریار

شهریار در سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را در روستای - قیش‌قورشاق- و روستای - خشگناب - در بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد در شرق استان آذربایجان شرقی سپری نمود. پدرش حاج میرآقا بهجت تبریزی نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل اول متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه ی تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه ی دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته ی پزشکی ادامه تحصیل داد .
حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به دام عشق نافرجامی گرفتار آمد و این ناکامی، موهبتی الهی بود که آتش عشق درون و سوز و التهاب شاعر را شعله ور ساخت و تحولات درونی او را به امواج معنوی ویژه ای کشانید تا جایی که از بند علایق رست و در سلک صاحبدلان درآمد و سروده هایش رنگ و بوی دیگری یافت و شاعر در آغازین دوران جوانی به وجهی نیکو از عهده ی این آزمون « درد و رنج » برآمد و پایه های هنری اش به سرحدّ کمال معنوی رسید. (شهریار،1387،:9) . شهریار از این دگرگونی و عوالم روحی خود با این تعبیر یاد می کند: « بت شکنی هایی که به تائب شدن وی ا نجامیده، برای بسیاری ناآشناست».1 زاهدی، دوست استاد شهریار در مقدمه ای که سال 1336 برای چاپ چهارم دیوان نوشته ، از این حالات روحی شاعر چنین یاد کرده است :
«......شهریار پس از درک این فیض عظیم ، به کلّی تغییر حالت می دهد، دیگر از آن موقع به بعد پی بردن به افکار و حالات شهریار برای خویشان و دوستان و آشنایان حتی من، مشکل شده بود . حرف هایی می زد که درک آنها به طور عادی مقدور نبود ». به هر تقدیر، شهریار شاعری است یکه تاز در میدان توحید و وادی عرفان و خود با اشاره به سروده ی حافظ می گوید: « هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم 2». پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در اداره ی ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشگنابی درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ی ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا نمود.
در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود - حیدربابایه سلام- را می‌سراید. گفته می‌شود که منظومه ی حیدربابا به ۹۰ درصد از زبان‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه و منتشر شده‌ است. در تیر ۱۳۳۱ مادرش از دنیا می رود. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خود به ‌نام « عزیزه عمید خالقی» ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند - دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- می‌شود.
شهریار پس از انقلاب ۱۳۵۷ شعرهایی در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن - از جمله حضرت امام خمینی رحمه اله علیه و مقام معظم رهبری- سرود. وی در روزهای آخر عمر به ‌دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از مرگ در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ بنا به وصیت خود در مقبرةالشعرای تبریز مدفون گشت .

رویکرد شهریار به شعر ترکی

رویکرد استاد شهریار به شعر ترکی در شرایطی صورت گرفته که به تعبیر خود استاد، در آن دوره اشعاری که به زبان ترکی در ایران به چاپ رسیده بود؛ نه از نظر کیفیّت و نه از نظر کمیّت، نمود چندانی نداشت. ظهور شهریار در چنین مقطعی حساس به نجات شعر آذری منجر شد .این مسئله از چند منظر قابل ارزیابی است :
الف: استاد شهریار هنگامی که به سرودن اشعار آذری آغاز کردند، دیگر به اعتبار آثار فارسی خود در عرصه ی فرهنگ و ادبیات معاصر چهره ای شناخته و محبوب بودند. همین اعتبار و محبوبیت شهریار، هم درنوردیدن محدودیت های سیاسی و امنیتی رژیم ستم شاهی را آسان تر نمود و هم توجه مردم را به اشعار ترکی او- و از این طریق به شعر ترکی- جلب کرد. بی شک هیچ یک از شاعران آذربایجانی ما ( و بلکه هیچ یک از شاعران معاصر ایران ) از چنین نفوذ و اعتباری تعیین کننده و مؤثر برخوردار نبود.
ب: تبحر و تجربه ی بی نظیر شهریار در عرصه ی شعر و شاعری برای رشد و شکوفایی شعر ترکی در ایران غنیمت بود. شعر ترکی در ایران مدت ها دیگر نماینده ی بر جسته ای نداشت و سراشیبی تندی را طی می کرد. رویکرد استاد شهریار به شعر ترکی آذربایجانی ، رویکردی سرنوشت ساز بود. بعد از مدتی طولانی که شعر ترکی در ایران با ایستایی مواجه شده بود، فقط شاعر چیره طبعی چون شهریار می توانست طرحی نو دراندازد و فصلی دیگر گشاید.(شعر دوست،1383، :16-17)
ج: با توجه به شرایط سیاسی آن سال ها و گرایش بعضی از نیروهای فرهنگی به شوروی و کوشش برای تبدیل زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان واسط میان شوروی و چپ گرایان ایران ، شهریار به عنوان یکی از شیفتگان مفاهیم دینی و خادمان صادق زبان و ادبیات فارسی و نیز چهره ای میهن پرست به دور از همه ی بازی های سیاسی به یاری شعر ترکی آذری شتافت. حضور قدرتمند شهریار در این عرصه از دو جهت اهمیت دارد :
1) شهریار توانست به دور از اغراض سیاسی، مکتبی نو در شعر ترکی بنیان نهد و توجه شاعران آذری را به ارزش ها و عناصر زیبایی شناختی شعر جلب و شعر را جایگزین شعار کند .
2) استاد کسانی را که از شعر ترکی آذری به عنوان یک حربه ی سیاسی به نفع بیگانگان بهره می بردند، خلع سلاح کرد. این کوشش ملّی استاد ، حتی کرملین نشینان را به صرافت تطمیع شاعر انداخت. طرح حزب کمونیست شوروی برای جایزه ی ادبی لنین به شهریار، با هوشیاری شاعر بزرگ ملّی ایران با شکست مواجه شد. (همان، : 18)
دلایلی که بر شمرده شد درستی این ادعا را که در آن روزگار جز شهریار کسی یارای یاری شعر ترکی آذری را نداشت ،ثابت می کند.

ویژگی های زبان شناختی

منظومه ی«حیدر بابایه سلام»که از نخستین اشعار شهریار به زبان مادری است ، به زبانی روان و رسا سروده شده است . خاستگاه زبانی این منظومه، زبان زنده و رایج روستاهای آذربایجان می باشد. شاعر در سال 1329 در حالی سروده ی حیدر بابا را آغاز کرد که دیگر به شناخته ترین چهره ی شعر پارسی تبدیل شده بود. او در سرودن حیدر بابا به زبان مردم و شعر شفاهی آذربایجان روی نمود. شهریار با اینکه تا زمان سرودن جلد نخست حیدربابا ، شاعری پارسی گو شناخته می شد؛ اما این بدان معنا نیست که با آثار شاعران ترکی گو آشنا نبود. او در همان سال های کودکی با اشعار میرزا علی اکبر«صابر»- شاعر طنز پرداز قفقاز- آشنا شد و بعد ها نیز به غور و مطالعه در آثار بزرگانی چون مولانا محمد فضولی، حاج رضا صراف تبریزی، حکیم لعلی و.....پرداخت.
دکتر منوچهر مرتضوی در مقدمه ای بر دیوان شهریار درباره ی ویژگی های زبانی حیدر بابا چنین می نویسد: «حیدر بابایه سلام» از احساسی قوی و تأثیری بی تکلف و تخیلی شیرین و برجسته بهره مند است و اگر چه به جامه ی فاخر زبان ادبی و مصنوع شعر کلاسیک و طنطنه ی وزن عروضی آراسته نیست؛ اما در عوض به زبان دل مردم که سرشار از هزاران اشاره و نکته ی باریک تر از مو و لبریز از بدایع نکات و تعبیرات و نوادر مصطلحات محلی است ساخته شده ؛ یعنی به زبانی که از هر زبان ادبی و شیوه های مصنوع آن رنگین تر و دلکش تر و در نتیجه برای عموم آشنایان بدین زبان اعم از عوام و خواص رساتر و احساس برانگیز تر است (شهریار،1371، :27-28) در بسیاری از پژوهش های زبان شناسی، منظومه ی سلام بر حیدر بابا به عنوان بهترین نمونه ی ترکی آذربایجانی مورد توجه قرار گرفته است .زنده یاد حمید نطقی، حیدر بابا را از نظر «تورکولوژی» تکیه گاهی بسیار مغتنم برای بررسی زبان زنده و روزمره ی مردم آذربایجان می دانست. (نطقی،1363، :3)
زبان حیدر بابا از چند منظر قابل مطالعه است :
الف: شاعر در این منظومه، با چرخشی سنت شکنانه، نه به زبان شاعران متقدم؛ بلکه به زبان عاشیق های آذربایجان –که همان زبان روان و جوشان مردم است – سخن می گوید . اغلب واژه ها و اصطلاحات به کار رفته در حیدر بابا ، پس از گذشت بیش از نیم سده ، هنوز هم در زبان مردم روستاهای آذربایجان متداول است. (شعر دوست،1383،:24)
ب: نکته ی دیگر، تناسب میان زبان حیدربابا با مضمون و محتوای آن می باشد. حیدر بابا، منظومه ای است درباره ی طبیعت و روستا. در چنین اثری بهره گیری از زبانی فاخر و فخیم چندان درست به نظر نمی رسد؛ به ویژه آنکه زبان ادبی و فاخر ترکی در گذشته بیشتر در سرودن غزل های عرفانی و عاطفی درخشیده بود تا در وصف طبیعت و یا حماسه پردازی. بر این اساس رویکرد شاعر حیدر بابا به یک زبان ساده و صمیمی – زبانی به سادگی و صمیمیت همان روستا نشینان دامنه های کوه حیدر بابا – نشان از گزینشی دقیق و آگاهانه دارد. (همان،:26)
ج: شهریار در حیدر بابا هر چند به زبان عامه – به ویژه روستاییان- نظر دارد؛ اما از بازشناسی برخی واژه های ادبی که بر زبان مردم روستا جاری است، غافل نمی ماند. او استادانه در کشف و استعمال این گونه واژه ها می کوشد: «چیچک» (گل، شکوفه) ، «چیچکلنمک» (شکوفا شدن)، «دؤنگه» (پیچ راه)، «ایتکینلیک» (گم گشتگی، فقدان)، «یولسوز»(بی دین)، «باریشیق» (آشتی ، صلح)، «نیسگیللی» (غمناک)، «خلوتله مک» (خلوت کردن)، «سوراغلاماق» (جستجو کردن ، سراغ گرفتن)، «گوللو»(گلدار)، «گون دؤنمک» (غروب کردن خورشید) و......
گرایش استاد شهریار به شناسایی و به کارگیری این کلمات و اصطلاحات، حیدربابا را از غلتیدن در بستر زبانی عوامانه و نازیبا می رهاند و روانی و روایی آن را با زیبایی در می آمیزد :
« باغچالارین چیچکله نیب آچاندا......» (دیوان ترکی ، :1)
«هنگامی که باغچه هایت غنچه کرده، می شکفند....» (ثروتیان، 1374، : 73)
****
« بیلمز ایدیم دؤنگه لروار، دؤنوم وار
ایتکینلیک وار، آیریلیق وار، اؤلوم وار» (دیوان ترکی، :2)
«پیشتر نمی دانستم پیچ و خم ها در کار است
گم شدن هست، جدایی هست، مرگ هست» (ثروتیان، :73)
****
« نیسگیللی سؤز اورکلره دیردی.....» (دیوان ترکی، :5)
«سخن حسرت بار و آرزوناک به دل ها اثر می گذارد.....» (ثروتیان، :77)
****
«گؤزل قوشلار گلیب اوردان کئچرلر
خلوتله ییب بولاقدان سوایچرلر.....» (دیوان ترکی، :6)
«پرندگان زیبا می آیند و از آنجا می گذرند
خلوت که شد از چشمه آب می نوشند..» (ثروتیان، : 79)
****
«سالیب خلقی بیربیری نین جانئنا
باریشیقی بلشدیریب قانینا» (دیوان ترکی، : 4)
«خلق را به جان هم انداخته است
صلح را بر خون خود آغشته است» (ثروتیان، : 76)
****
«یومورتانی گؤیچک، گوللو بویاردیق» (دیوان ترکی، : 11)
«تخم مرغ ها را زیبا و گلدار رنگ می کردیم» (ثروتیان،:86)
****
«خشگنابین آبروسو، اردمی
مسجد لرین، مجلس لرین گؤرکمی...» (دیوان ترکی،:20)
«او آبرو و اعتبار خشکناب بود
شخصیت معتبر مجالس و مساجد ما بود» (ثروتیان،:98)
ادامه دارد